کشش ندام دیگه
این همه اتفاق بعدش انتظاراتشون با این وضع تا کجاس!!!
واسشون متاسفم
حماقتو دارم با چشمام میبینم
دیگ نهایت خستگیو دیدم
اینک دیگ ندونی چیکار کنی
اینک دیگ هیچی ب ذهنت نیاد
اینک خودت هزارتا مشکل داشته باشی و مشکل بقیه رو هم بکشی
اینک دیگ آخراشی
اینک ندونی ب کی پناه ببری
دیوااااانه کنندس
بزرگ شدنم حد داره من دیگ پیر میشم
من نمیخام درکم بره بالا من نمیخام بزرگ شم من نمیخام اینهمه مشکلو تنهایی بکشم و دم نزنم
خدایااااااااااااااا
بسمه این همه سال بســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!
امروز مثلن خیر سرم صب پاشدم درس بخونم شنبه امتحان دارم باید بااون حجم کتاب و مطلب ک مونده از امروز شروع میکردم صب تا ساعت۱۰خوندم و طبق معمول سردرد داشتم من ک هیچوق
خابم نمیومد امروز بخاطر سردرد نمیتونستم چشامو باز نگه دارم خابیدم و ساعت ی ربع مونده ب دو پاشدم دیگ حتی نمیدونستم سر هم دارم هول هولکی ی چیزی خوردم و بازم خاب تا الان بابام خیعلی نگران شده زنگ زد مطب دکتر مغز و اعصاب تا ی عکسی چیزی بگیره دیگ دکتری نموند من نرم از داخلی تا چشم پزشک حالا نوبت اینه ک دکتر مطب نموند ینی الان من موندمو ی عالمه درس و سر درد ://
ینی من تو عمرم اینقد نخابیده بودم.نمیدونم چرا گوشم کلن تیر میکشه سرم کم بود گوشمم اضافه شد و این وقته ک میگم بمیرم بهتره!!
الان وضعیتم
NO ASAB
احساس میکنم دارم خفه میشم
چرااینجوری میشم من!!انگار ی چیزی جلومو گرفته ن میتونم گریه کنم ن
حرف بزنم ن درس بخونم ن ...
اونم الان مث منه الان گف دلش گرفته این باعث شد ب من بیشتر تلقین شه
اح چرا الان باید اس ش رو میدیدم :/
امتحان امرو خوب بود !!
امرو میخام از خودم بگم !ی دختر غد و ی دنده ک بقول یکی اگ از غرورم بزنم خیعلی چیزارو میتونم بفهمم اما خو هرکی ی شخصیتی داره ، لجبازم و دوس دارم از همه چی سر دربیارم ک این کارم ی روز سرمو ب باد میده :/ خیلی زود بهم بر میخوره ، رک عم و جواب هر کسو همونجا بهش میدم تا برم پشت سرش بگم، خدا عصبانیتمو ب هیشکس نشون نده خیعلی تندگو میشم مث بابام!! ینی قهر ها و عصبانیت های الکی هم زیاده اما وقتی عصبانی واقعنی بشم دیگ فاجعه میشه !! (خیعلی بده این اخلاقم)، خدارو شکر روابط عمومی خوبی دارم
تنها اخلاقی کـ خودم عاشقشم اینه ک ب هیچکس اجازه نمیدم بهم اهانت کنه یا شوخی های خرکی و یا هر چیزی ک ناراحتم کنه!!
خیعلی دوس دارم خیعلی از اخلاقامو عوض کنم اما سخته وااقعنی
این از شخصیت کلی من در سال96
فردا امتحان دارم اما ی فصل کلن مونده نمیدونم چرا اینقد بیخیال شدم
خیعلی شل گرفتم!!نمیدونم خودمو کی پیدا میکنم :/این دوسال هم ک کلن ب قول معروف سرم ب تنم زیادیه و بکل مریض بودم و این مریضیا خودش منو خسته کرده ن اینک سرما بخورماا نه مث قبلم اصن سرما نخوردم اما امان از این پام ک منو دیونه کرده اخه دوبار گچ و این همه مراقبت بس نبود مطمئنم ترک ش هنوز مونده سرم ک هیچی ب قول اجی باید ی عکس بندازم از سرم شاید تومور باشه بخصوص ک علائم دوبینیشو دارم همیشه هروق اجی اینو میگه من میگم اشکال نداره فوق فوقش اینه میمیرم اما من میخام نگرانیش کم بشه وگرنه سردردام دیوانه کنندس
گفتم اجی دلم واسش تنگ شده چن هفتس ندیدمش دانشگاهم اخه اینقد
سخت میگیرن اخهه بیچاره فقط درس میخونه اما واااقعن وقتی اسمش از
داروسازی اومد ی بار بزرگ از رو دوشم برداشته شد خوشحالم ک ب ارزوش
رسید اونم با این همه سختی ک دوتاییمون این همه سال بدون اعتراض تحمل کردیم
اجی جونی دلم واست خیعلی تنگ شده😢😘
نمیدونم میخاد چی بگه ک فقط مِن مِن میکنه!! حوصله ندارم بیچاره هیچی
نگف:/ همه ی جوابام اینطوری خلاصه شد(اهوم ، ممنون ، اره ، نووچ ، خستم
کاری نداری برم) این جواب ۱۰تا اس ش بود !! خودمم میدونم خیعلی باهاش
سردم اما اینجوری بهتره حداقل زودتر از سرش میوفتم +البته فک نکنم ول
کن باشه هیعی واس خاطر خودش هم شده باید سرد باشم !!اما بعضی وقتا
کم میارم وااقعن حرفاش دیونه کنندس و بعضی وقتا نمیتونم جلوی
احساساتمو بگیرم!! اما بازم ب قول اسما شاهکار کردم بعد این مدت جلوی
احساسمو گرفتم!! :/
همیشه ی حرفش ازارم میداد هر وق میگفتم خودتو عوض کن و اونجور
حرفا میگف اره راس میگی واس ی دختر ک پول از همه چی واسش مهمتره
باید عوض بشم !! درحالی ک هیچوق نفهمید من بخاطر اینک ارزشش پیش
من و بقیه بالاتر بره میگفتم بعضی کارارو کنار بزار !! نمیدونم در اووج عاشق
بودنش همچین حرفایی رو چطور میزد همیشه هم میومد معذرت خاهی
میکرد اما لیوان شکسته دیگ اب توش جمع نمیشه!!
یادمه ی بار گفتم از فلان دوستت فاصله بگیر بهش برخورد ک تو چی
ازدوستام دیدی اونا مث برادرای منن اما چن وق پیش باهمون ادم بخاطر ی
قضیه ک از اون دیده بود قطع رابطه کرد و الان اومده میگ من تازه ب حرفت
رسیدم!!ولی خیعلی دیر رسید خیعلی دیـــــــر!!
وااقعن من بعد حرفیدن تو اون مدت فهمیدم من و اون تفاوت های زیادی داشتیم چ از نظر اخلاق چ از نظر فرهنگ!! اون عااشق "دوست دارم"
"عاشقتم" گفتن بود در حالی ک میدونست من چنین شخصیتی ندارم و خیعلی ب اینجور حاشیه ها ارزش نمیدم اما اون در همه ی این تناقض هایی
ک باهم داشتیم پافشاری میکرد ک باهم باشیم :/ اما من تحمل این بحث ها و
اون وضعیت رو نداشتم خودش میدونست من مشکلم یکی دوتا نیس اما اون
اصن دراین زمینه درک نکرد منو
قبول دارم خیعلی جاها کوتاه اومد و باخاسته هام و حرفام و حتی تند خویی
هام ک وقتی با یکی دیگ و یا هر دلیلی سر اون خالی میکردم کنار اومد و
هیچ اعتراضی نکرد یادمه وقتی برای اولین بار سر قضیه ی مریضی مامانم
برای اولین بار اشکمو دید حالش بدتر از من شد و از خونه مامابزرگ زد
بیرون و بعد برگشتنش هر کاری کرد تا من بخندم :) اما این کاراش با حرفای
قبلیش اصن جور درنمیومد اصن نمیتونستم بفهمم چرا کسیرو ک اینقد دوس
داره باید سر ی قضیه ای ک باید بدون فک کردن بهش جواب میداد ازش وق
خاست!اونوق من رابطمونو تموم شده دونستم!!
نمیدونم بعضی وقتا بعضی اهنگا هرچقدرم چرت باشه دوس دارم گوش بدم
فک کنم اونم ب این گوش میکرد میگف تو هم گوش کن عادت داش حرفاشو با اهنگ بهم بفهمونه الان حس میکنم حرفای اونو میشنوم هه
خوشحالم ک با خاطر بد مث خیانت یا هر چرت و پرت دیگه ای تموم نشد میش گف توافقی شد البته من مجبورش کردم به توافق!هه وگرنه هنوزم امید ب برگشتنم داره!! ی امید واهی