هـــــیـٰـــــســــْـتـــْریــــــٰکـــــــ

خودمـــو خاطــراتشــــ....

هـــــیـٰـــــســــْـتـــْریــــــٰکـــــــ

خودمـــو خاطــراتشــــ....

هـــــیـٰـــــســــْـتـــْریــــــٰکـــــــ

حس بدی است
خودت رامسبب
گریہ های شبانہ کسی بدانی...

آخرین مطالب
  • ۹۸/۰۵/۰۷
    دل
  • ۹۷/۱۱/۲۳
    :/"
پیوندهای روزانه

درک نمیکنم این همه تناقض رو...

همیشه ی حرفش ازارم میداد هر وق میگفتم خودتو عوض کن و اونجور 

حرفا میگف اره راس میگی واس ی دختر ک پول از همه چی واسش مهمتره 

باید عوض بشم !! درحالی ک هیچوق نفهمید من بخاطر اینک ارزشش پیش 

من و بقیه بالاتر بره میگفتم بعضی کارارو کنار بزار !! نمیدونم در اووج عاشق 

بودنش همچین حرفایی رو چطور میزد همیشه هم میومد معذرت خاهی 

میکرد اما لیوان شکسته دیگ اب توش جمع نمیشه!!

یادمه ی بار گفتم از فلان دوستت فاصله بگیر بهش برخورد ک تو چی 

ازدوستام دیدی اونا مث برادرای منن اما چن وق پیش باهمون ادم بخاطر ی 

قضیه ک از اون دیده بود قطع رابطه کرد و الان اومده میگ من تازه ب حرفت 

رسیدم!!ولی خیعلی دیر رسید خیعلی دیـــــــر!!

وااقعن من بعد حرفیدن تو اون مدت فهمیدم من و اون تفاوت های زیادی داشتیم چ از نظر اخلاق چ از نظر فرهنگ!! اون عااشق "دوست دارم" 

"عاشقتم" گفتن بود در حالی ک میدونست من چنین شخصیتی ندارم و خیعلی ب اینجور حاشیه ها ارزش نمیدم اما اون در همه ی این تناقض هایی 

ک باهم داشتیم پافشاری میکرد ک باهم باشیم :/ اما من تحمل این بحث ها و 

اون وضعیت رو نداشتم خودش میدونست من مشکلم یکی دوتا نیس اما اون 

اصن دراین زمینه درک نکرد منو 

قبول دارم خیعلی جاها کوتاه اومد و باخاسته هام و حرفام و حتی تند خویی 

هام ک وقتی با یکی دیگ و یا هر دلیلی سر اون خالی میکردم کنار اومد و 

هیچ اعتراضی نکرد یادمه وقتی برای اولین بار سر قضیه ی مریضی مامانم 

برای اولین بار اشکمو دید حالش بدتر از من شد و  از خونه مامابزرگ زد 

بیرون و بعد برگشتنش هر کاری کرد تا من بخندم :) اما این کاراش با حرفای 

قبلیش اصن جور درنمیومد اصن نمیتونستم بفهمم چرا کسیرو ک اینقد دوس 

داره باید سر ی قضیه ای ک باید بدون فک کردن بهش جواب میداد ازش وق 

خاست!اونوق من رابطمونو تموم شده دونستم!!