اولین اشتباه!!
- سه شنبه, ۵ دی ۱۳۹۶، ۰۷:۵۸ ق.ظ
امشب هر کاری کرد هر حرفی زد تا باهاش بحرفم اما من بعد درس سرم درد
میکرد و حتی نفهمیدم کی خابم برده. نمیدونم چرا نمیخاد قبول کنه من
خیعیلی وق پیش تموم کردم از وقتی اولین اشتباهو کرد!!برگشتنم بعد از اون
حرفش ی اشتباه احمقانه بودامااون موقع فقطبخاطر اون برگشتم!!حالش
اصن مساعد نبود با مامان و باباش اصن راه نمیومد و این باعث میشد ب من
پناه بیاره اما من بعد برگشتم سرد شده بودم و حرفایی زدم ک فهمیدم
ناراحتش میکنه اما هیچوق ب روم نیاورد.
یادم میاد شب اخرین شب احیا بود خونه ی مامابزرگم بودیم باخاله رفتیم
مسجد تو اونجاهم ول کن نبود هرلحظه اس هاش گوشیمو ب لرزه در میورد
ی "من رفتم بای"نوشتمو گوشی رو روسایلت انداختم کیفم!بعد نماز و سحری
برگشتیم خونه بهم زنگ زد برداشتم و باهم حرف زدیم اون از اینک اشتبا رو
کی کرده حرف میزد و من فقط حرفای قبلنش یادم میومد !هجوم خون رو
بعضی وقتا رو صورتم حس میکردم!چیز زیادی نگفتم قول داد همون ادمی ک من میخام بشه و توپ رو بزاره کنارو... و ازمن خاست حرفی ک قبلن زده رو
فراموش کنم بهانش هم مث هر ادم دیگ این بود ک من وقتی عصبانی میشم
نمیدونم چی میگم اما همون حرفی ک ناخاستا یا شایدم خاسته زد منو
خیعیی عوض کرد خیعیلی!!!انتظار نداشتم روزی از کسی ک دوسم داره اون
حرفو بشنوم اما شنیدم ....
قول دادا اما هیچوق سر قولش نموند !!
96/10/5سه شنبه
- ۹۶/۱۰/۰۵